- نقد و بررسی
- نظرات کاربران
کتاب عکسِ ضریح عشق حاصلِ عکاسیهای آقای امیر حسامینژاد از سفرِ ضریح مطهر حضرت حسین علیهالسلام است. سفری که از قم آغاز شد و در کربلا پایان یافت. در این کتاب عکسهای زیبایی از عاشقانههای دلدادگان اباعبدالله را میبینیم که بر گرداگردِ ضریح آن حضرت طواف میکنند و هریک، رازی را با آن در میان میگذارند. این کتاب ٢١۶ صفحهای است و عکسها روی گلاسۀ ١۵٠ گرم چاپ شده است. لوگوی کتاب بهدست استاد ناصر طاووسی طراحی شده است و جلد آن را استاد مسعود نجابتی طراحی کردهاند.
آقای امیر حسامینژاد در مقدمۀ این کتاب نوشته است:
داشتن دوربین عکاسی، آرزوی کودکیهای من بود. هرگز روزی را فراموش نمیکنم که اولین دوربین را با پسانداز و جمعکردن عیدیهایم خریدم؛ روزی سرشار از رؤیا و خوشبختی. از آن روز تا امروز که بیش از پانزده سال میگذرد، پیرامونم را از نگاه دوربین میبینم. عکسهای من بهترین لحظههای عمر من است و هرچه بیشتر عکس میگیرم، گویی بر سرمایۀ عمرم افزودهام. از کودکی عکاسی را دوست داشتم؛ اما بیشتر برای ثبت لحظههای معنوی، لحظههایی که سرشار از خدا و معنا بود و در پیوست با اولیای خدا. هنوز و همچنان در برابر هر بنای مذهبی که میایستم، بیاختیار دستم بهسوی دوربین میرود و هرگاه صحنهای را میبینم که پیام دینی دارد، ناخوآگاه دوربینم را روشن میکنم. بااینهمه، آروزی اصلی و بزرگم همیشه این بود که روزی بتوانم یکی از وقایع مهم دینی را به تصویر بکشم و بهدست آیندگان بسپارم؛ تا اینکه خدای بزرگ بر من منت گذاشت و من را و دوربینم را شش سال همراه و خادم ضریح عشق کرد؛ از هنگام ساخت تا انتقال به کربلا و نصب آن در حائر حسینی. آنچه در این شش سال به حافظۀ دوربین سپردم، اندکی است از هزاران لحظۀ ناب عاشقانه.
مجموعۀ حاضر گزیدهای است از عکسهای مرحلۀ انتقال. در این مرحله که مبدأ آن مدرسۀ مبارکۀ معصومیه در قم بود و پایان راه، کربلای معلا، شهرهای بسیاری در راه دیدیم و صحنههایی که شاید هرگز تکرار نشود. آنچه به چشم میدیدم، بهسختی در قاب عکس مینشست؛ اندوه کودک ششساله و حسرت پیرمرد کهنسال و شوق جوانان را برای همراهی با ضریح در خیابانهای تنگ و بیابانهای دور را چگونه میتوان به تصویر کشید؟ کاری بس سخت و سترگ بود؛ اما بهیاری خدا و عنایات حضرت ابیعبدالله علیهالسلام، آنچه در توان داشتم بهکار بستم تا بهترین و زیباترین لحظهها را ثبت کنم. اگرچه دیدنیها و شنیدنیهای این سفر معنوی، هرگز به دام عکس و لفظ نمیافتد؛ که گفتهاند: «عنقا شکار کس نشود؛ دام بازچین».
خدای را بسی سپاسگزارم که این توفیق بزرگ را رفیق من کرد و نیز تهنیت میگویم سید و سالار شهیدان، حضرت ابیعبدالله الحسین علیهالسلام را که چنین عاشقان و شیفتگانی در همهجای ایران اسلامی دارد. همچنین بر من است که شکرگزارم دعای مادرم را که این همراهی را از آن دارم و نیز قدردان همسرم باشم که دعایش همقدم راهم بود. سپاسگزارم لطف و نیکاندیشی هیئت امنای ساخت ضریح مطهر سیدالشهداء علیهالسلام، بهویژه آقایان محمود پارچهباف و حسین خلج را که مرا و دوربینم را لایق این سیروسلوک حماسی دانستند. همچنین دوست و همراه خوبم، حمید آزادگان را درود میفرستم که در این سفر، از همدلی و همراهی با من و همگان، هیچ دريع نکرد.